حلول یه عشق پاک ...سلام نفسم
سلام به همه دوستای خوبم و پسر گل و عزیز تر از جونم آقا ارشیا .... الان دیگه وقتی میگم ارشیا یه تصویر ناز از یه چهره معصوم و دوست داشتنی میاد توی ذهنم که متعلق به عشقم و حلقه اتصال محکم من و آرشه .... الان دقیقاً یک ماه و بیست روز از تولد آقا ارشیا میگذره و من اومدم که ماجرای دنیا اومدن گل قشنگمو براتون تعریف کنم ... روز 10 آذر بود که دیگه حسابی نگران شده بودیم منو بابایی ...چون دیگه چهل هفته تمام شده بود ولی هیچ خبری از دردای زایمان نبود ...من هنوز واسه رفتن به مطب دکتر دو دل بودم که بعد از نماز مغرب بابا آرش گفت حتماً باید بری دکتر که اگه دردی شروع نشد یه فکری بکنیم و شایدم سزارین کنم ....لباس پوشیدیم و رفتیم مطب د...
نویسنده :
مامان ساره
13:10